گریزی زده باشیم

آیا میدانستید واژه Initialization  پنج تا حرف I دارد؟!

نه خداییش میدونستید؟!





نبودم نوشت: خواستم غیبتم به ی سال نرسه!

نسلی که برباد نرفته باشه نسل نیست!

* یکی از اصول معتبر زندگی لنی این بود که هر وقت با چیزی مخالف بود بگوید موافقم. چون کسانی که عقاید احمقانه شان را ابراز می کنند اغلب بسیار حساسند. هر قدر عقاید کسی احمقانه تر باشد کمتر باید با او مخالفت کرد.



* همه نسلها برباد رفته اند. اصلا علامت یک نسل همین است که برباد رفته باشد.

               



                                                                                 خداحافظ گاری کوپر_ رومن گاری

حاجی فیروز

قدیما ی آقایی صورتش رو سیاه میکرد میومد تو خیابون آواز میخوند و نوید اومدن عید رو میداد. اما شاید خودشون هم نمیدونستند که فلسفش چیه! 

این مطلب رو خیلی خلاصه میذارم و از دانسته های خودم استفاده میکنم. البته با رجوع به ویکیپدیا هم بررسی کنید به همین نتیجه میرسید. ممکنه بیان ها و فلسفه های دیگه ای هم باشه اما من نشنیدم. 

 

سیاوش به معنای مرد گندمگون است. سیاوش که مورد علاقه نامادری اش قرار داشت و به همین علت مورد سوءظن قرار میگیره با گذر از آتش بیگناهی خودش رو ثابت میکنه. 

سپس براثر دسیسه ایی دیگر از سوی سودابه وادار میشود تا به جبهه جنگ با توران بپیوندد. در آنجا سپاه توران را وادار به عقب نشینی میکند. افراسیاب شاه توران پیشنهاد صلح میکند و سیاوش نیز مشروط صلح را میپذیرد کیکاووس پدرش به این کار رضایت نمیدهد و از سیاوش می خواهد که فرماندهی را واگذار کند. سیاوش ناگذیر به توران پناهنده میشود و در آنجا به دستور افراسیاب به قتل می رسد.  

 

هر چه که تا اینجا گفتم به حاجی فیروز ربط نداشت فقط مطالبی بود برای اثبات بیگناهی و به عبارتی مظلومیت سیاوش. 

 

برای کشتن سیاوش گلوی اون رو میبرند و از خونی که جاری می شه گیاهی سبز میشه که عده ای میگویند که گل لاله بوده. به این ترتیب مرگ سیاوش نمادی برای رشد و نمو گیاه میشه. 

در هنگام پاییز بعد از برداشت محصول هنگامی که دیگر سبزی و شادابی گیاه ها از بین میرفت مراسم سوگ سیاوش یا سووشون برگزار میشده که البته همچنان در برخی از مناطق کشور مثل استان فارس برگزار میشه. این مراسم در واقع چیزی شبیه به مراسم تعزیه امام حسین است. 

 بعد از آن در هنگام بهار که موقع سرسبز شدن و رویش دوباره گیاهان است و جشن نوروز حاجی فیروز،مردی سیه چرده (گندمگون) می آید و نوید آمدن بهار یا تولد دوباره سیاوش را می دهد. حاجی فیروز نماینده سیاوش در دوران ماست! 

 

ناگفته نماند که سیمین دانشور نویسنده توانایی که متاسفانه چندی پیش درگذشت کتابی با نام سووشون دارد که مضمونی در همین رابطه دارد.

بزرگ شدن

وقتی بچه ایم یکی از آرزوهایمان شاید این باشد که بزرگ شویم! حداقل آرزو هم که نباشد یک امیدواری یا چشم انتظاری نسبت به این پدیده «بزرگ شدن» داریم. تو بازی­هایمان نقش پدر یا مادر یا خلاصه نقش یک «آدم بزرگ (!!!)» را دوست داریم بازی کنیم _که خود این نقش نشان دهنده ذهنیت ما در مورد شخصیت واقعی آن فرد در زندگی واقعی­مان است_ که البته من نمی­خواهم راجع به آن چیزی بگویم.

خلاصه دوست داریم بزرگ شویم «خود بزرگ شده­یمان» را وارد بازی هایمان می­کنیم، ادای بزرگترها را در میاوریم. این «بزرگ شدن» همه ابعاد کودکی­مان را در بر­می­گیرد. به این فکر می­کنیم که بزرگ شویم چه کاره می­شویم. به قدرت، توانایی­ها، گاهی ابهت­های آنها _بزرگترها_ توجه می­کنیم و دوست داریم بزرگ شویم تا ما هم به همه این­ها برسیم. مثلا اینکه چطور سعی می­کنند به ما امر و نهی کنند و اینکه می­خواهند رفتار ما را کنترل کنند و یا مسئولیت­های ما را بر عهده می­گیرند و کارهایی برای ما انجام می­دهند که نمی توانیم و... ما هم می­خواهیم مثل آنها باشیم. هزار نقشه می­کشیم برای دوران بزرگسالی که معلوم نیست کی خواهد رسید و حسابی چشم انتظارش می­مانیم. به این خیال که دریچه ایست رو به دنیایی پر از تفریحات شیرین­تر، آزادی­های بیشتر، توانایی­های فراوان و ترس­های کمتر.

اما آیا بزرگ شدن واقعا همه آن چیزهایی است که در کودکی تصور می­کردیم؟

بزرگ شدن پر است از مشغله و دردسر و استرس. تا وقتی درس می­خوانیم استرس درس و نمره، بعد استرس برای پیدا کردن کار، بعد مسئولیت­ها و فشارهای محل کار و ... . استرس زندگی، استرس خانواده، خرج زندگی و ... . همه و همه فقط به خاطر اینکه بزرگ شدن مسئولیت میاره (یا همون می آورد!).

آره واقعا بزرگ شدن یعنی اینکه یک کولبار انواع مسئولیت­­ها روی دوشت گذاشته می­شود از تو این انتظار را دارند که از پس همه آنها بر بیایی. گاهی احساس می­کنیم از تمام تصوراتی که از کودکی در مورد این دوران داشتیم فقط و فقط این مسئولیت است که تحقق پیدا کرده.


شازده کوچولو نوشت*: شازده کوچولو هم می گفت « من مسئول گلمم!»


درس نوشت: الان باید درحال مطالعه شبیه سازی باشم! شما شک نکنین که هستم!


اینکه بخوام متن رو به صورت عامیانه ننویسم خیلی کار سختی بود!


*قبلا گفتم بازم می­گم این نوشت­ها ایده ای از ماداکتو می­باشد.


کاپیتان شهبازی

« در حمـایت ازتقاضـای اینـجانب ، درجـهت شکــستن تـحریم فـروش هواپیماهای مسافربری 

غیرنظـامی و قـطعـات آن ، ضمن مـحکوم کردن تمـام بیانـیه ها ودستورات صادره ازطرف

 مراجع ومقامات سیاسی درهر نقطه از جهان ، دعـوت می نمایم با امضا ، تائید و حمایت 

از این درخواست ، کلیه تحریم های موجـود در فـروش هواپیماهای مسافـربری و قطـعات

 آن را محکوم نمایید.

چه بسیارهواپیماهای مسافربری که دراثر فرسودگی و کـمبود قطـعات ضـروری در پـهـنه 

آسمانها دچارنقص فنی شدند.

و چه بسیارانسانهای بیگناه وبه دوراز سیاست که جان باختند ...»




متن فوق بخشی از بیانیه کاپیتان هوشنگ شهباز (خلبانی که بدون باز شدن چرخ های جلوی هواپیما فرود آمد) می باشد برای حمایت از ایشان به لینک زیر رجوع کنید.


http://capt-shahbazi.com/index.php

وازه نامه 2

با سلام به همه دوستای خوبم. امیدوارم با درس و دانشگاه بهتون خوش بگذره. اینم سری دوم واژه نامه:


MacBook:
کتابچهٔ راهنمای حجاج 
Bertolucci:
چپ چشمی که بربر نگاهت می‌کند 
Comfortable:
بفرمایید سر میز 
Burkina Faso:
برو کنار وایسا 
His friends:
دوستان هیز 
Parkinson:
پسر سرایدار را گویند که در اتاقکی در پارکینگ زندگی‌ می‌کند 
The man who owns a locker:
مرتیکه لاکردا 
Acrobat reader:
ژیمیناستی که موقع اجرا گند می‌‌زند 
Refer:
فرکردن مجدد مو 
Good one:
وانِ بزرگ و جادار 
Switzerland:
سرزمینی که مردمانش زیاد زر می‌‌زنند اما به دل‌ می‌‌نشیند 
Accessible:
عکس سیبیل 
Very well:
رها و آزادو افسارسرخود و بی تکلیف و سرگشته و بی جا و مکان 
Beta-dine:
نسخهٔ آزمایشی‌ یک دین که برای مدتی‌ ترویج می‌‌شود و به مرور زمان تصحیح می‌‌گردد 
Life is too short:
زندگی‌ در شرت سپری میشود 
Avatar:
تلفیقی است از آواز ،ساز ایرانی‌ و تصاویر سه بعدی که در پس زمینه پخش می‌‌شوند 
Subsystem:
صاحب دستگاه 
Moses:
در اصفهان به موز گویند 
Macromedia:
رسانه های عوام فریب 
Good Luck:
چه لاکِ قشنگی‌ زدی 
Good Luck on your exams:
به هنگام امتحانات لاکِ قشنگی زده بودی 
Legendary:
ادارهٔ محافظت از لجن و کثافات شهری 
Communication
Board: کامیونی چه زمانی‌ شن را برد ؟ 
Avocado:
کادو از طرف خانم آوا 
Quintuplet:
این تاپاله کجاست؟ 
What the hell: !
چه دانهٔ خوشبویی