با عرض شرمندگی!

سلام به همه دوستان

ببخشید بابت غیبت طولانیم!

ولی این مدت یکم سرم شلوغ بود. بعد از امتحانا و پروژه ها بابت نمره های نه چندان جالبی که بعضی از اساتید با نامردی ازم کم کردند اعصابم بهم ریخته بود. بعدش یک هفته از شهر دیگه ای مهمون داشتیم. بعد از اون هم اول مرداد دفاع ارشد خواهرم بود رفتم زنجان اونجا دفترم رو که نوشته هام توش بود رو اشتباهی گذاشتم تو یکی از جعبه های وسایل خواهرم و این جعبه هم چند روزی تو پارکینگ بود تا اینکه امروز پیداش کردم ولی فعلا شما به این دو جمله از سری داستان های کوتاهم رضایت بدید تا پست بعدی!

 

 

استاد عباسی: من نمیدونم چرا هر جلسه که میام سر کلاس باید ی دور جای نشستن شما هارو Arrange کنم!

یکی از دانشجوها (همین جا اعلام میکنم این سری جدا یادم نیست این دانشجوی محترم کی بود!):

Arrangement by Ostad Abbasi

نظرات 2 + ارسال نظر
jafari سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:45 ب.ظ http://jafari-it.blogsky.com

سلام خانم نجفی ،
بچه های شما باید بیشتر از این پشت هم باشن...
همه باید به همه فکر کنن نه تنها به خودشون و لحظه ای که توشن .
مطلبون زیبا و کار شده بود .
خاطراتتون رو هم بیشتر بنویسید.
با آرزوی بهترین ها//*//

Behnam سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:53 ب.ظ http://farhadi.blogsky.com

سلام

البته که ممنون نظرتونو تو وبلاگ انجمن گفتید.

مطلب کوتاه امروزتم خیلی خوب کوتاه بود

مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد