سنتی منسوخ شده؟!

دیشب چهارشنبه سوری بود. یک جشن باستانی با قدمت چندین هزارساله! یک سنت ایرانی که ایرانی ها دارند تلاش می کنند با وجود تمام مخالفت ها و خشونت ها این آیین را حفظ کنند. 

 

دیشب چهارشنبه سوری بود. شبی که باید جشن گرفت و شاد بود. اما دیشب... 

تمام خیابان های منتهی به بلوار ارم و بعثت در همدان بسته بودند. سر هر کوچه در این مناطق چند نفر پلیس ضد شورش ایستاده بود. 

توی بقیه خیابون های شهرم قدم به قدم مامور ایستاده بود! 

ولی نکته جالب این جاست که باید پرسید مشکل کجاست: مشکل از خیابوناست یا از مردم!؟ 

خب مردمم دمشون گرم بازم آخرش کاری رو که می خواستند رو انجام دادند و هیچ کس هم جلو دارشون نبود !

این جشن و این مراسم رو چندتن از مراجع حرام اعلام کردند و برخی هم این مراسم را یک سنت منسوخ شده اعلام کرده!!!!!!!! 

ولی نگفتند که اگه این مراسم یک سنت منسوخ شده است پس چرا هر سال که به چهارشنبه آخرسال میرسیم مردم اینقدر به شور و شوق میافتند و چرا هر سال سر برگزاری این مراسم این همه بحث هست! 

  

 

 

پ۱: میخواستم ی مطلب راجع به اصل سنت چهارشنبه سوری و فلسفش بنویسم اما متاسفانه دیر یادم افتاد و فعلا وقت ندارم! 

 

پ۲: یادم رفت: چهارشنبه سوری مبارک! 

  

پ۳: سال نو مبارک!

باز از فروغ

دانی از زندگی چه میخواهم   

من تو باشم، تو، پای تا سر تو   

زندگی گر هزار باره بود 

 بار دیگر تو، بار دیگر تو

 

فروغ فرخزاد

تعطیلیییم!!

کلاسها دیگه این هفته تموم شد. (به اتفاق آرا!) 

همه خوشحال کلاس ها رو تعطیل اعلام کردیم. 

یادم اومد سوم دبیرستان که بودم ۵ روز مونده به عید به زور بچه ها رو راضی کردیم که دیگه نیان مدرسه با این حال روز بعد ۸ نفر از بچه های کلاس رفتن سر کلاس و ناظم هم شروع کرده بود به تماس گرفتن به خونه هامون که پاشیم بریم مدرسه از یک کلاس ۳۸ نفره فقط ۸ نفر اول ساعت بودند، آخر ساعت هم شده بودند ۲۰ نفر (افزایش جمعیت در اثر تماس ناظم بود!). 

دبیر دین و زندگی هم قرار بود تست بگیره به اون بچه هایی که سرکلاس بودند گفته بود: اشتباه کردین اومدین وقتی رای اکثریت این بوده شما نباید این کار رو می کردید و الان فقط بقیه همکلاسی هاتون رو خراب کردید! (ازش بعید بود همچه حرفی بزنه!)  

anyway (به هر حال) الان بزرگ شدیم. 

چشم به راه عیدیم!  

یکشنبه چندتا از دوستام میان خونمون (میریم پیشواز!!!) 

پری چشم

چشمم که به چشم آن پری چشم افتاد  

از چشم پری به چشم من چشم افتاد  

رفتم که ز چشم او بدوزم چشمی 

چشمی شد بر دو چشم من چشم افتاد