سیاه می شوم
سیاه و خط خطی
خسته و خمود و پیر
پس چه شد روزگار سبز من؟
کو کجاست پیکر جوان من؟
پیکر جوان و پرتوان من؟
کو بهار
کو بهار
کو بهار سبز زندگی؟
این من جوان سبز سرزمین؟
با چنین چهره غمین و پیر و خسته اینچنین؟
پس چه شد؟
دل شکسته، خانه ام به غم نشسته
و امید، گوشه ای در سکوت به انتظار صبح و روشنی
اینکه صبح سبز ما
بعد این شب سیاه
پشت این در منتظر نشسته است
***
سیاه می شوم دوباره بی صدا
ولی این امید سبز
در دلم جوانه بسته است
بزرگ می شود
سبز می شوم
امید می شوم
سرود می شوم
و جهان دوباره سبز می شود
سرود می شود
یک سرود
در رثای رفتگان سرزمین سبز من