-
باز از فروغ
دوشنبه 23 اسفندماه سال 1389 16:21
دانی از زندگی چه میخواهم من تو باشم، تو، پای تا سر تو زندگی گر هزار باره بود بار دیگر تو، بار دیگر تو فروغ فرخزاد
-
تعطیلیییم!!
جمعه 20 اسفندماه سال 1389 20:13
کلاسها دیگه این هفته تموم شد. (به اتفاق آرا!) همه خوشحال کلاس ها رو تعطیل اعلام کردیم. یادم اومد سوم دبیرستان که بودم ۵ روز مونده به عید به زور بچه ها رو راضی کردیم که دیگه نیان مدرسه با این حال روز بعد ۸ نفر از بچه های کلاس رفتن سر کلاس و ناظم هم شروع کرده بود به تماس گرفتن به خونه هامون که پاشیم بریم مدرسه از یک...
-
پری چشم
جمعه 20 اسفندماه سال 1389 19:54
چشمم که به چشم آن پری چشم افتاد از چشم پری به چشم من چشم افتاد رفتم که ز چشم او بدوزم چشمی چشمی شد بر دو چشم من چشم افتاد
-
خلاص!
سهشنبه 12 بهمنماه سال 1389 19:24
امروز بلاخره امتحانام تموم شد. شدید خوشحالم! به طور غریبی خوشحالم! غلو نمی کنم ولی خب ی جورایی حتی بعد از اینکه فهمیدم دانشگاه، همدان قبول شدم اینقدر ذوق نکرده بودم!!!!!!! خلاصه اصصصصلا خیلی خوبم الان! نمی تونم واقعا حسم رو بیان کنم! ولی انگار بهترین حادثه زندگیم اتفاق افتاده! اگر بگن دانشگاه آکسفوردم بهم بورس داده...
-
شازده کوچولو
سهشنبه 30 آذرماه سال 1389 23:32
بچه که بودم ی نوار کاست داشتم _و هنوز دارم_ به اسم شازده کوچولو، که احتمالا هر کس که یکم اهل ادبیات و هنر باشه با اسم و داستان و نویسندش آشنا ست. با این عنوان شروع میشد (البته با صدای گرم احمد شاملو): شازده کوچولو ، اثر آنتوان سنت اگزوپری، با صدای احمد شاملو و من بارها و بارها به این نوار گوش دادم و حتی همین الان هم...
-
آزادی
جمعه 28 آبانماه سال 1389 18:37
تا یک دل غمگین به جهان بود شادی نیست تا یک ده ویران بود آبادی نیست تا در همه جهان یکی زندان هست در هیچ کجای عالم آزادی نیست
-
شک
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 11:34
1) وقتی که چخوف جاسوس موساد می شود! (چرا؟ چون اسمش شبیه اسامی یهودی می باشد!!!) 2) روز قدس، جاده چالوس و مچ بند سبز 3) تو خونه خودت رو نمی تونی اداره کنی راجع به مملکت دیگران اظهار نظر می کنی؟! 4) هفته پیش نتایج اومد و انتخاب رشته انجام شد . تهران تمام سهمیه روزانه، ویژه فرهنگیان شده بود. قرار بود اگر این دانشگاه طبق...
-
با ضمیمه ای از یادداشت های پراکنده!
دوشنبه 18 مردادماه سال 1389 16:25
· برای اینکه هوای پاییز را وسط تابستان احساس کنید، نیازی به کولر گازی و نظایر آن نداری ! الان اینجا همینجوری هم هوای پاییز را دارد ! ( هوایی که در این موقع سال حتی برای خود ما همدانی ها هم عجیب به نظر می آید .) (دوست ندارم اینقدر رسمی بنویسم!) این هوا رو اصلا دوست ندارم. اونم این موقع سال! · کنکور تموم شد و رفت! پنج...
-
فقط ۹ روز
سهشنبه 29 تیرماه سال 1389 21:08
9 روزه دیگه همه چی تموم می شه.استرس، اعصاب خوردی و حرص درس خوندن و نخوندن و کتاب و جزوه و دفتر همش تموم می شه. دلم می خواد همشونو پاره کنم!!! 9 روز و فقط 9 روز. بعدش آزادم. بعدش دیگه ذهنم آزاد میشه می تونم به هر چی می خوام فکر کنم. هر چقدر می خوام وقت تلف کنم! 9 روز دیگه می تونم به کارایی که کلی براشون نقشه کشیدم...
-
امید
پنجشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1389 15:03
سیاه می شوم سیاه و خط خطی خسته و خمود و پیر پس چه شد روزگار سبز من؟ کو کجاست پیکر جوان من؟ پیکر جوان و پرتوان من؟ کو بهار کو بهار کو بهار سبز زندگی؟ این من جوان سبز سرزمین؟ با چنین چهره غمین و پیر و خسته اینچنین؟ پس چه شد؟ دل شکسته، خانه ام به غم نشسته و امید، گوشه ای در سکوت به انتظار صبح و روشنی اینکه صبح سبز ما بعد...
-
مشغله+کمک!!
پنجشنبه 26 فروردینماه سال 1389 09:47
عید اومد.عید رفت! کنکور دارم، پروژه پایانی دارم. آزمون های آمادگی کنکور، کلاس های کنکور ،پروژه PHP دارم و هزارتا کار نیمه کاره دیگه. (شاید بعد از پروژه پایانی یک بخش دیگه به اسم علوم پراکنده(!!!) هم به یادداشت های پراکنده اضافه کنم!) خلاصه این روزها خیلی سرم شلوغ شده ( I’m buzy ). همه دوستام سراغم رو می گیرن (نوشین کم...
-
روش حل مسئله
پنجشنبه 8 بهمنماه سال 1388 20:00
ورود بانوان به عسلویه ممنوع شد!(جراید) نمیدونم چرا ما به جای اینکه مسئله رو حل کنیم صورت مسئله رو پاک می کنیم. چه بسا بانوان مجرب و کارآموخته ای که بهتر از مردان توانایی انجام برخی کارها را دارند اما به خاطر ممنوعیت هایی(!!!!!)(و عدم وجود امنیت کار، جانی!!!و....) و نیز بی تفاوتی و عدم توانایی مدیریتی سران، حقوقشان...
-
انتظار
شنبه 28 آذرماه سال 1388 21:58
روزها را می شمارم به آمدنت چشم دارم راه ، خسته از نگاه من ـ خسته تر از من ـ زمین نفرینم می کند از این امید ملال آور من هنوز آمدنت را چشم به راهم. سایه ها می لرزند و من از هر لرزش پیکری آشنا می بینم ـ پیکری و دوباره محو می شود. می آیی می آیی می دانم
-
مدیریت در حد رئال!!
یکشنبه 26 مهرماه سال 1388 10:02
کلاسا از یازدهم شروع شدن. انتخاب واحد 20 شهریور بود. ترم قبل یکی از درسای سه واحدیم که دوساعت کلاس عملی یک ساعت تئوری داشت رو نتونستم بردارم._ اون ساعت کلاس زبان داشتم(الحمدالله هر درس هم فقط با یک استاد اون هم فقط در یک ساعت ارائه می شه،می ترسن تنوع ایجاد شه معده دانشجوها تعجب کنه!)_. شانس خوبه من(!!!!) کلاس درس...
-
من هنوزم هستم
دوشنبه 6 مهرماه سال 1388 19:10
من هنوز هستم و زندم! هر چند خیلی وقته هیچی ننوشتم(عذر می خوام!خجالت! به کفش پاتون نگاه می کنم! ) در هر صورت بذارید به حساب گرفتاری. از اردیبهشت شروع کردم درس خوندن واسه امتحانا. بعد از اون هم که دیگه کلاً درگیر درس بودم . از سفری که رفتم و کلی هم خوش گذشت و کلی هم تعریفی بود هم نگفتم ! تابستون هم با کلاس های رباتیک...
-
خونه
یکشنبه 9 فروردینماه سال 1388 13:44
اگه یه خونه داشته باشی، وقتی از سفر برگردی هر چقدرم که از سفرت راضی باشی باز هم که به خونه می رسی احساس آرامش و راحتی بیشتری داری. سرامیک های سرد و سخت اتاق نشیمن نرمترین و گرمترین تشک و ملافه های نازک سفید گرمترین و بهترین رو انداز هستند. اتاق کوچکت مثل هتل 5 ستاره و آشپزخونه بهشت برینه. همه چیز خوبه و سر جاشه( البته...
-
شعر نو!
سهشنبه 27 اسفندماه سال 1387 14:37
دوست داشتم مطلبی راجع به عید بنویسم ولی وقت نشد. برای همین برای پست جدید، شعر جدیدم و می ذارم؛ نظرتون بهم بگین: وقتی دیوارها سرد و گرفته اند چه فرق می کند دگر شاد بودنت، ترانه خواندنت وقتی که لحظه ها، ماهیان ساده لوح مرده اند چه فرق می کند دگر ستاره بودن و نبودنت و هر نگاه همه حسادت است و بس چه فرق می کند شعر عاشقانه...
-
طرح هدفمندسازی یارانه ها( با یک تیر دو نشان)
یکشنبه 11 اسفندماه سال 1387 13:47
گویا از سال دیگه بجای پرداخت قبض 6000 تومانی آب باید 60000 تومان پرداخت کنیم. ولی از یه طرف زمزمه هایست که می گوید!! دولت ماهیانه به هر نفر 40000 تومان وجه رایج مملکت پرداخت خواهد کرد. این مباحث چند نکته حاشیه ای و غیر حاشیه ای دارد. از جمله: 1) مطمئنیم که ماهیانه 40000 تومان برای هر نفر جایگزین مبلغی که برای یارانه...
-
این بار بعد از دو ماه
چهارشنبه 25 دیماه سال 1387 10:40
سلام ،بعد ازعمر اندی (حدوداً دو ماه) دارم می نویسم. علت های زیادی می تواند داشته باشد من جمله: رقابت با برف همدان، امسال همدان خیلی دیر برف بارید. همیشه تا این موقع سال حداقل 3_4 باری برفی باریده بود همه جا را سفید پوش!!! کرده بود. در واقع من هم به قول خودمان! با برف همدان کل انداخته بودم. و حالا با اولین برف همدان...
-
دانشجوی فعال
دوشنبه 27 آبانماه سال 1387 18:13
در فیزیک کاتود منفی و آنود مثبت است است در حالی که در شیمی آنود منفی و کاتود مثبت است. Virtual گاهی به معنای مجازی تعریف می شود مانند ( VPN ) _ Virtual Panel Network _ و گاهی به معنای بصری و قابل لمس _که کاملاًبا معنی پیشین در تضاد است. _ از این تضاد ها در علم بسیار دیده شده. اما در علم کامپیوتر.. دیگه نوبرشه! در بعضی...
-
ّfinally
چهارشنبه 17 مهرماه سال 1387 18:54
این پست رو باید چند روز پیش می ذاشتم که نذاشتم! ببخشید! البته در حقیقت یه جورایی از خودم عذر خواهی کردم! امروز 13 مهر 87 بلا خره کلاس های دانشگاه با 13 روز( delay ) شروع شد. اما باز هم کلاس مهندسی نرم افزار تشکیل نشد و مدرس زبان عمومی که کلاس هاش برای من و مهسا مثله زنگ تفریح می مونه گفت هنوز کتاب مرجع گرامر رو انتخاب...
-
...نکته!
دوشنبه 11 شهریورماه سال 1387 09:58
1- چندی پیش !!! با سه تا از دوستام رفته بودیم بیرون._قرار بود دو نفر دیگه هم بیان که نیومدند و این اتفاقات در مدت زمان انتظار برای اون دو دوست کذایی اتفاق افتاد_ در همین بین دوتا پسر بچه دست فروش اومدن طرف ما و آه و ناله که آدامس بخرین! خوب ما هم خریدیم. ولی این دوتا چنان گیر سپیچ و وبال گردن ما شدند که خلاص شدن از...
-
امشب و...
دوشنبه 24 تیرماه سال 1387 09:50
این پست رو در جواب ژوکر گذشتم: امشب اتفاقی از اون شبایی نیست که دلت می خواد از درد بی دردی سرت و بکوبنی تو دیوار؟! امشبت مثل اون شبای دلهره ی کارنامست یا مثل ششبایی که فرداش می خوای بری پیش دکتر ارتودنست. امشب از اون شبای بی خواب ای که همش مجبورت می کنه به گناهی که مرتکب نشدی فکر کنی یا اینکه فکر کنی کاری که انجام...
-
... گذشته است!
یکشنبه 26 خردادماه سال 1387 18:28
سلام می کنم، روزهاست که از روزگار من گذشته است سلام می کنم به روز، به آفتاب در آسمان بی ستاره، بی مهتاب سلام می کنم دلم گرفته است! خورشید من در آسمانی نیست سلام می کنم، اما، روزهاست که از روزگار من گذشته است ***** سلام می کنم بهار، بهار درخت من بی شکوفه مانده است سلام می کنم ولی، ز روزگار من روزهاست گذشته است ***** شب...
-
... و دیگر هیچ
چهارشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1387 13:54
بزرگ شدم. خیلی وقت است بزرگ شده ام . دارم به دانشگاه می روم. اما این چند روز هر بار که در راه رو دانشگاه قدم می گذارم به یاد دوران مهد کودکم می افتم . به یاد بچگی های آن دوران !
-
توهم۱
شنبه 21 اردیبهشتماه سال 1387 22:28
_ چی بخرم؟ _ هیچی برو بعداً می گم. _ نه بگو! _ بلندگو استریو واسه خونت!! _استریو؟ _آره!! لبخند می زند و در را می بندد. همه این حرف ها را بعد از این زدند که او صدای ضبط را بلند می کند و بعد می ایستد و پیاده می شود. این یکی با خودش فکر کرد چقدر به صدای بلند علاقه دارد! چیزی به فکرش رسید و قبل از اینکه او پیاده شود گفت:...
-
عبور
جمعه 30 فروردینماه سال 1387 21:42
زمان می گذرد و چه دیر هم می گذرد من اما باز هم گاهی از شتاب آن عبور عقربه را از روی زندگیم لمس نمی کنم!!!
-
پیروز باشید
شنبه 10 فروردینماه سال 1387 19:25
یاد داشت های پراکنده را چند روزی یا بهتر بگوییم چند هفته ای به فراموشی سپردم تا شاید بعد از گردگیری عید و خانه تکانی زمانی را نیز به تحول آن اختصاص دهم (عجب جمله ای!!!!!) خلاصه خانه تکانی یادداشت های پراکنده ام چندان موفق نبود. امید وارم سال آینده برای هر ایرانی پر از شادی شور باشد و امید و پیروزی برای خودم که (گویا...
-
باز هم از همه جا
شنبه 18 اسفندماه سال 1386 15:40
سلام ببخشید اگر دیر آپ می کنم. درگیر کلاس های دانشگاه شدم و اینقدر از همین اول درگیر مقالات و تحقیقات مختلف شدم که دیگر به وبلاگ آپ کردن دنبال یک فکر جدید گشتن که هیچ به کارهای خودم هم نمی رسم. از سردرگمی و حس بیهودگی این چند ماه گذشته دراومدم و افتادم تو دردسرهای جدید و هزارتوی HTML وبرنامه نویسی دلفی و سیتم عامل های...
-
نگهبان
جمعه 26 بهمنماه سال 1386 19:36
می خواهم بگذرم از چشمانت تو نیز بگذر بگذر از چشمانی که همیشه نگران راه تو اند و هر بار که می نگرند دلواپس سقوط... بگذار بگذرم و تو نیز بگذر چشمانت مرا محصور می کنند و من... در پی تو تا بام دویدم _تا به خدا_ می گذرم و نمی گذرم از چشمانت فداکاری نیست ، ایثار نکرده ام مال تواند و به هر که بخواهی می دهیشان اما باز هم...