دوست داشتم مطلبی راجع به عید بنویسم ولی وقت نشد. برای همین برای پست جدید، شعر جدیدم و می ذارم؛ نظرتون بهم بگین:
وقتی دیوارها سرد و گرفته اند
چه فرق می کند دگر شاد بودنت، ترانه خواندنت
وقتی که لحظه ها، ماهیان ساده لوح مرده اند
چه فرق می کند دگر ستاره بودن و نبودنت
و هر نگاه همه حسادت است و بس
چه فرق می کند شعر عاشقانه ماندنت
و ناله های شب هر کجا پر گرفته است
چه فرق می کند دگر بی صدا شکستنت
سال نو مبارک!
وبلاگت خوب بود
اما منتظر تماست هستم
سکوت را دوست دارم به خاطر فریادی که در آن نهان است
شب را دوست دارم به خاطر روز بعدش
اشک را دوست دارم به خاطر لبخندش
انگبین از لبت آویخت و من بر سر آن گاه از عشق همی گویم و گاه از سر ناز
هچو بلبل که به گل محتاج است دل ما در طلب دلدار است
من در گیر سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است