توهم۱

_ چی بخرم؟

_ هیچی برو بعداً می گم.

_ نه بگو!

_ بلندگو استریو واسه خونت!!   _استریو؟      _آره!!

لبخند می زند و در را می بندد.

همه این حرف ها را بعد از این زدند که او صدای ضبط را بلند می کند و بعد می ایستد و پیاده می شود. این  یکی با خودش فکر کرد  چقدر به صدای بلند علاقه دارد! چیزی به فکرش رسید و قبل از اینکه او پیاده شود گفت: واسه خودت یه استریو بخر.

.....

.....

این یکی دوباره با خودش فکر می کند:

خود عصبانیش می گوید: دیگه حرف نمی زنم!

خود بی خیال پاسخ داد: ول کن بابا! اهمیت نداره! چرا به این چیزا فکر می کنی!

نگران می شود. اما باز خود بی خیال لبخند می زند و هم او به دادش می رسد. بخند تبدیل به خنده می شود و خود خوشحال می گوید: از خودم خوشم اومد!

و فراموش می کند و در آهنگ ترانه غرق می شود و دوباره اسمی در ذهنش نقش می بندد. اسمی ناواضح  که حقیقت دارد اما نقش را پاک می کند و دوباره به سراغ خود بی خیال می رود.!!

و من می گویم که چقدر در این متن از علامت تعجب استفاده کردم.

« برگرفته از ذهن خلاق خودم! _به قول یکی از دوستان داززززززززز_»  

نظرات 1 + ارسال نظر
بهاره شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:55 ب.ظ http://aftabomahtab

باعلامت تعجب شاید خیلی ها آشنا باشند. ولی.....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد